بابرده له
بابرده له
ورد بیرم...

     آنگونه  که خود گوید :"ابراهیم افخمی فرزند مرحوم محمو افخم متولد 1301 ه. ش در بوکان به دنیا آمده است  و تحصیلات خود را از ابتدا در خدمت پدر و برادرش عبدالله آغاز کرده است و مقدمات صرف و نحو و ادبیات فارسی را در محضر برادر فاضل و دانشمندش حاجی ملا عبدالهادی افخم زاده ادامه داده است و چون در سال 1320 به خدمت نظام اعزام شده ٰ ترک تحصیل نموده و در سال 1326 به خدمت دولت در آمده و اکنون به افتخار بازنشستگی نایل شده اند."(تاریخ فرهنگ و ادب مکریان:757) 

 

ابراهیم افخمی شاعر و نویسنده ی برجسته ای درگروه خود است که درهیچ  جای اطلاعاتی در مورد آن گزارش نشده است و تنها معرف وی آثار خود وی است .

شعر شاعر

    وی در خصوص شاعری به ویژه فکاهات خود گوید:" ذوق ادبی او به سرودن اشعار وا داشته است و اما انتخاب طریق و شیوه ی شیعر گفتن ایشان شاید جنبه ابتکاری و سبک بخصوصی داشته باشد و محتوای آن از انتقاد و طنز و جد و هزل بهم آمیخته باشد.

    به نظر او فکاهت حکم اکسیژن را دارد در هوای که برای تنفش لازم است و به قول طرفداران این عقیده فکاهت عبارت از مشاهده ی دقیق زندگی و حیات با تغییرات و تحولات ان که گاهی نور تابان خورشید فضای ان را روشن و گاه دیگر ابر های تیره افق آن را تاریک می سازد وظیفه شاعر فکاهی پیکار و جدال است با افکار و احوال حزن انگیزی که از این کیفیات تولید می گردد. خلاصه آنکه شاعر و نویسندگان فکاهی گو نقاشی هایی هستند زبر دست که حتی پیکر غم انگیز بینوایی را نیز با خامه ی گلگون و طنز اراسته با سرخاب لطیفه و مزاج که بسا از خون دل خود ان ها سرخی گرفته است چهره ی پرچین عجوز یاس و نامیدی را مشاطه می نمایند. و نیز اگر شعر را زبان حال عناصر نخبه برگزیده و دست چیده ی یک ملت وقومی یعنی مردم کامل تر و فاضل تر و فهمیده تر و حساس تر ان قوم و ملت بدانیم لاجرم اشعار و قطعات فکاهی بلاشک زبان حال قاطبه ی ان به حساب می آید و اگر بخواهیم بدانیم که قوم و ملتی چگونه فکر می کنند و چه می گوید و چه می خواهد و در طلب چیست یکی از بهترین راه ها برای جواب دادن به این پرسش همانا رسیدگی و تحقیق درباره ی اشعار فکاهی ان قوم است ." (تاریخ فرهنگ و ادب مکریان:757) 

 

آثار شاعر

1-     ده مه ی صوفی نیری:

اثری که مرا به وجد آورد تا در مورد ابراهیم افخمی مطالبی بنویسم همین اثرو شکل ظاهری ان بود. حال شروع قضیه:  سرکارخانم " احمد نژاد" دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی پایان نامه ی تحت عنوان" شرح حال و تاویل آثار ابراهیم افخمی"  در دانشگاه آزاد شهرستان مهاباد انتخاب کرده بود وبا یک تماس تلفنی از من خواست در خصوص این موضوع وی را همکاری نمایم. از وی خواستم آثار شاعر گمنام در فضای مجازی را برایم بیاورد.  به وی پیشنهاد کردم بعد از دو روز با من تماس بگیرد تاکتاب ها را به وی برگردانم و قالب پایان نامه را به وی بدهم و کار را شروع کند.اما خدای بزرگ چنان تمایل داشت که این کار به تعویق بیفتد و سرکار خانم به دلایلی نتوانست تا 15 روزی با من تماس بگیرد . هرچند این زمان  مقارن با ماه مبارک رمضان بود ولی با علاقه و جد به مطالعه آثار آن بزرگوار پرداختم و ان فرصت را به جای عبادت وافربه مطالعه ان آثار پرداختم.

اولین اثر که مطاله کردم همین کتاب کاهی بود که به معرفی آن می پردازم.

از کاغذ کتاب بسیار خوشم آمد. کتابچه حدود 192 صفحه است . فاقد جلد روی بود. روی جلد و مشخصات کتاب و 6صفحه اول ان خبری نداشت . بیشتر صفحه ی کتاب نیز چسب زده اند و صفحه ی 7و8 ان را نیز با چسب و کاغذ درست کرده اند . تا ورقه های آن را باز می کردم به جای پاره شدن صفحه ها مثل چوب شکسته می شدند و صدای "قرچ قرچ " می دادند و هر لحظه شور و اشتیاق به مطالعه در من فزونی می یافت اگر ان اثر نبود فکر نمی کنم علاقه ای به مطالعه دیگر اثرات نویسنده پیدا می کردم.  .اما حیف است که این اثر هم به نوعی از بین برود چون صاحب پایان نامه به جد گفت این اثرها را با درد سر پیدا کرده ام و از فرزندان خود نویسنده تحویل گرفته ام و آن ها هم نسبت به نویسنده بسیار بی تفاوت بوده اند. و آن گونه که شایسته است از وی تجلیل به عمل نیاوده اند در صورتی که مرحوم نویسنده بارها به امانت داری اشاره کرده اند. 

نام کتاب هم بسیار در خور توجه است چون  جلد روی اثر و صفحه های نخست اثری از ان یافت نمی شود آقای سیدیان  به آن گفته " دیوانی برام  کاک برایمی ئه فخه می بوکانی" در صورتی که خود نویسنده " کتاب های به چاپ رسیده ه [خود] را (ده مه ی صوفی و نیری) در سال یکهزارو سیصد و پنجاه شمسی " نام برده است.( تاریخ فرهنگ و ادب مکریان:758) که این عنوان نام یکی از سروده ای طنز نویسنده با اندکی تغییر تحت عنوان " ده مه ته قیی نه زان و نیری "در اثر است. نویسنده در همان صفحه تصویری از "نیری و صوفی" کشیده است.

 

××× نیری و صوفی×××

 

چوو نه زانیک ووتی له لای نیری

به له با[ب بودن نقطه ]قه گری ، چی بی خیری

په خ ! له به ر ئه م دووسی چله ریشه

هه ر ده لی ریشه تووره ، یک تیشه

     × ولامی داوه نیرانه نیری×

جووابی داوه نیریه که  به نیرانه

راستی جووابیکی دولیرانه:

ووتی سوفی منم برا نه ک تو

قاتلی ماست و رون و که شک و دو

من بو روله ی  به شه ر هه موو گیان خیر

تو چیه سووده که ت / بلی ، پانیر

که لکی تو کامه یه بو خه لکی ؟

هیشتنه وی ریشی زل ٰ نیه که لکی

غه یری ئه م ریشه نیته ئاساریک

جه گه نه گوینی یه به قه د باریک

ریش چ ریشی هیلانه یی رشک

 کونه دوو پشکه لانه ی مشک

چه کی فیل و فریوو ته زویره

مالبره شیره نیزه یه تیره

باقه یی  فیله  داوه  ئه م  چه پکه

تو ری حیله  وبه ترسه وه ک ته پکه

فه خری گه وره ت سه بیله مژدانه

هونه رت ریشه یا ملی ژانه

وورد به وه سوودی زوری من بو گه ل

به ر له  هه ر شت پیشه نگی به ر میگه ل

تیسکه که م رانکو وچو غه یی به ر گت

گوشته که م چیشتی شادی و مه رگت

شاخه که م ده سته کیرده ئه ی خیپه

وور گه که م چه نده خوشه بو گیپه

پیسته که م خوش ده که ی بو هه ممانه

یا به سفره ، به مه شکه ، دودانه

وه ختی قاورمه که م وه کوو گیره

بیچوه پانیره کان هه مو تیره

پشکه له م  پی بژیوی  ته ندوور

سوته نی مدبه قه  له گه ل  کووره

به خشیشم ، کووره ،گیسکه ٰ، کارژیله

تو بلی چیت هه یه ده که ی پیله ؟

سوودی من بو به شه ر چیها زوره

تو چیه سووده که ت که له بوره؟

ده س له ریشت دری ده باری جن

راست بفرموو که سوفی توی یا من

هه ر که سی نه ی بی که لکی بو خه لکی

ئه فخمی هه ل که نه له بن کلکی (50؛ ص: 56-52)

هم چنین طنز جر وبحث( ده مه ی ) دختر چهارده ساله با شوهر پیرش ،هم سفر زیادخوار، از دایره زن و شوهر خارج شدن،ختم و اسقات مرده، وصیت کد خدا،زاهد دست برو...  حاکی از نام واقعی کتاب است .

درون مایه اثر:

درون مایه اثر به مباحث دینی ، پزشکی،علم آموزی، شکوائیه ،مسایل جغرافیایی ٰگیاه شناسیٰ عشق و عاشقی ،تاریخی، تعلیمی ، اخلاقی(اشاره به نام های زشت،فتوای نا به حق ،رشوه دهی،  سرزنش ،تنفر،و...) مفاخره معشوق برعاشق ، ریاضی ،زندگی شاعر،مدح،کیمیاگری، علم شیمی، جامعه شناسی،کودکان و... 

صور خیال :

تشبیه ، کنایه ، استعاره ، مجاز،ضرب المثل ، تلمیح ،آواها،جان بخشی به فور به زیبایی اثر کمک کرده است.

دیوان سروده ای است که می توان در آن طنز و فکاهیات به فور یافت در بسیاری از جاها مسایل گوناگون از زبان حیوانت بیان می شود . علیه صوفی ریش دار ، خانقاه ، و حافظان گدا  و درویشان سروده ای در خور تامل دارد و ان ها را سرزنش می کند.حتی ملا ها را نیز آماج تیر خود قرار می دهد .در این اثر که سبک های متفاوتی در آن مشاهده می شود از جمله قصیده ، ملمع، ترکیب بند   

 آقای سیدیان صاحب انتشارات سیدیان مهاباد در پایان کتاب مطالبی تحت این عنوان" ته وابوو دیوانی برام  کاک برایمی ئه فخه می بوکانی جا منیش و ئه ویش و نه ته وه ش ٰ بو هه تا هه تا ٰ له برایانی وینه کیش – سه یید محمدامین و سه یید یاسینی قوره یشی . بوکانی سوپاس  ئه که ین که یارمه تی ته زاوین و ئه م کاری کاتو را نه یان بو کیشاوین براتان محه مه ده منی میسری سه ییدان سه روکی کتیبخانه ی سه ییدان له مه هابادی ئیران 20/4/ 50 

به احتمال زیاد پشت جلد کتاب به زودی از بین رود چون برای وی هم رمقی باقی نماند و گوشه های از آن پاره شده است ولی برای ماندگاری آن  نوشته که از آقای سیدیان  است سمی در ماندگاری آثار داشته باشم نوشته است :

× کورده: سه روکت باش  تر بناسه ×

برا چون ئه م سه روکه زور خه ریکه بو ژیانی تو

له سایه ی ئه و ٰ که یف خوش تر ٰ له گش خه لکی جیهانی تو

ئه وه بو تو به روژو شه و ،له چاوی خوی ، بریوه خه و

ئه تو کووا ! چی ده زانی هه ر له بیری ئاوو نانی تو

له نیو خویندا ده گه وزن ، گیژ و لاوی کومه لی گیتی

له بیری به رزی (شاهه نشا) هه بو تا دبی جوانی تو

ژیانت تازه به ردینی ٰ له ده ستی خوی نه که ی ده که ی

نه که ی خو پکه ی له ویی ٰ روژی له ته شقی عاسمانی تو

به کوردی پیت ده لی (سه یدی) ئه گه ر قدری نه زانی تو

قسه ی تیدانیه بی بیرو بی نام و نه زانی تو

×ووته ی سه ییدانی مه هاباد×

 

-بنه رتی مه ته لی کوردی :

     نویسنده درابتدای کتاب بعد از کاریکاتوری که هنرمند توانای بوکانی "قر یشی" از یک مرد با پوشاک رسمی کرد کشیده است ، مقدمه ی یک صفحه ا ی به تاریخ 15/3/1362 ، در مورد "مه سه ل و مه ته ل و په ندی کوردی " نوشته است. نویسنده بر این باور است  که مثل  هر ملتی نشان دهنده ی باور و اندیشه ی روحی روانی آن ملت است . بسیاری از اوقات با شناسایی ریشه ی و سرچشمه ی مثل می توان به درجه و مرتبه ی و چگونگی ریشه ی آن ملیت ، خو و اندیشه و زیر ساخت های آن ملت پی برد که به صورت تواتر به دست ما رسیده است . حال با این وضع بایستی این میراث فرهنگی را ارج نهیم و ما نیز برای نسل های آینده حافظ آن باشیم و به صورت امانت به ایشان بسپاریم.

" مه سه ل و مه ته ل و په ندی هه رگه لی نیشانه و دیارده ی بیر وباوه ری ئه و نه ته وه یه و به به رزی پله ی رووحییاتی ده ژمیردی .زورر جار به ناسینی بنه ره ت و سه ر چاوه ی مه سه ل و مه ته لی ده کردی که به باشی به راده و پله ی بیرو باوه رو چونیه تی ره گه زایه تیو پته وی کومه لایه تی و ههروا به ناسینی ره وه ندی وخده  و خوی ئه وان ئاگادار ببین...

       جا له به ر ئه وه ئه م میراته نه ته وایه تیه وه ئه م که له پووره که ویژه و ئه ده بی زمانه پیویسته بیپاریزین وه ئیمه ش هه ر به و جوره به به ره ی داهاتوی بسپیرین."  

     یک صفحه هم بحثی پیرامون" فولکلور کوردی یانی چی؟" نوشته است و ایشان واژه ی  فولکلور را واژه ای بیگانه می داند که بیشتر ملیت های کهن غرب به کار می برند اما آن را واژه کردی نمی داند هرچند برای نام گذاری شعر،"چیروگ" ،ترانه،افسانه ،داستان های جالب ، مثل و ... که سینه به سینه(تواتر) به ما رسیده است به کار می برند که از آن ها می توان پند و اندرز های فراوان گرفت."

 ابراهیم افخمی گویند : "وشه ی فولکلور دیاره وشه یه کی بیگانه یه و کوردی نیه به لام زورترین نه ته وه کانوگه لانی روژئاوا به کاری ده هینن ئه م به شه وه ئه م وشه یه له کوردیدا نیویکی تاب به تی نیه به لام داگره به سه ر هه لبستو چیروگ. گورانیوقام. ئه فسانه و داستانو قه ی نهسته قو به تامو خوش وه هه ر وه ها په ندو مه ته لو شوینو دابی کورده واری که له سه ر ده می کونه وه ده م به ده م ... وه ک  زه نجیر. تیکخراوه و نه پساوه ته وه هه تا گه یشتو به ئیمه." فولکلور کوردی وه گه لی ئیمه زور خه نیو ده وله مه نده له م چه شنه سامانه و که له پوره نه ته وایه تیه دا به لام به داخه وه که م تهر خه میو که ندو کوسبی زه مانه زوری لخ نیو بردووه. (ص7)

    در این کتاب قریب 129 ضرب المثل آورده شده است که برای هر کدام داستانی  نوشته شده است . اصل و ریشه ی داستانی که  ضرب المثل از آن گرفته شده به زبان شیوا و رسا نوشته است . شاعر یک ساختار شکنی هم انجام داده است آن هم  به جای این که ضرب المثل " کاله م برا هیچم پی نه برا " را در آخر به مناسبت اختمام کتاب بیاورد و به احتمال  زیاد خواسته باشد در خواننده نوعی ایجاد انگیزه نماید این ضرب المثل را دراول کتاب آورده است.  که در خصوص زیر ساخت آن مثل گفته " ده لین کابرایه کی نه حه واوه به هه مووشتیکه وه ماندوو به ر چاو ته نگ " که خود هم از دلیل نوشتن و داشتن احساس مسولیت به ملیت خود می باشد  به زیر ساخت مثل پرداخته است . هم چنین با کاربرد مثل " ماموستا فه ر مووی نیه ت حه ساوه" که به احتمال زیاد از روی سخاوتمندی علمی گوید :"این اثر را اصلاً حساب نکنید. "

       درپایان کتاب هم اشاره کرده است که این اثر قسمت اول (جلد اول)است و به امید خدای مهربان قسمت بعدی  یا به عبارت دیگر جلد دوم ان را نیز تقدیم خواهم کرد حال متاسفانه آن اثر در دست نیست ." به شی یه که م . بنه ره ت په ندی کوردی دوایی هات وه به یارمه تی خودای توانا و میهره بان به شی دوه م له داهاتو دا پیشکه ش ده که ین . بوکان مانگی ره زبه ر س سالی هه تاوی (1367)" 

همچنین از برادر حاجی آقا ناصح افخم زاده سرحیل افخمی مقیم تبریز که وی را در چاپ آثار همکاری کرده  تشکر نموده است ." و هه روها له برای به ریزمان حاجی ناصح افخم زاده سه روکی بار بهری افخمی له ته وریز به بونه ی هاوکاری و یارمه تی بو چاپ و بلاو کردنه وی شوینه وار و نوسراوه کانم ... سه ر که و تنی ئه و له خودا ده خوازم- ئه فخه می"

 

-         ترجمه : امام شافعی ٰ لثر مه لا عبداالهادی افخم زاده:

     کتابی است جیبی دارای 15 صفحه است . کتاب به تاریخ 1/2/62 به زبان کردی تر جمه شده است . کتاب با" بسم الله ارحمن الرحیم " شروع می شود . ابتدا با گفته ی : " میژولکه ی کورتی له سه ر رویشتی چونیه تی ئیمام شافبعی ره حمه تی خودای گه وره ی لی بی " سخن خویش را شروع می کند.

کتاب در دوازه قسمت نوشته شده است :

 قسمت اول : زندگی نامه : ابو عبدالله پسر ادریس مدری تنگدست که با چند نسب خود را به رسول اکرم (ص) می رساند. مادر شافعی فاطمه نام دارد.در سال 150 هجری در ماه رجب در غزه فلسطین به دنیا آمده است . تعدادی بر این باورند که در عسقلان یمن متولد شده است . درگذشتش که بیشتر بر این باورند که به دلیل خون ریزی بیماری سل بوده است به تاریخ 204 یعنی در سن 54سالگی بوده است. و ابو اسحاق در" طبقات"  بر این باور است که در 58 سالگی بر اثر این بیماری در گذشته است . تعدادی هم بر این باورند که در زد و خورد بین وی و فقهای امام مالکی بوده است . در مصر دفن شده است .

قسمت دوم: سفر و گشت و گذار وی :

 به جاهای متفاوت از جمله چندین بار به مکه رفته است از سن 47-24 سالگی . در مدینه چهار سال 29-26 / یمن چهار سال 33-30/ بغددادو کوفه پنج سال 49-34/ مصرژنج سال 54-51 زندگی کرده است .به فارس و عجم سفر کرده است .

قسمت سوم:  خواندن و مطالعه:

     از چهار تا پنج سالگی شروع به خواندن کرد . در هفت سالگی قرآن را حفظ کرده است . در ده سالگی کتاب "الموطا" تالیف امام مالکی را حفظ کرده است . در پانزده سالگی اهل فتوا شده و درس  داده و در طول عمرش در هذیل ده هزار شعر عربی حفظ کرده است.

 قسمت چهارم:مراحل قرآنی:

در سن 20 سالگی و دنبال رو مذهب مالکی بوده است .حدود سی سال بر این امر واقف بوده است.اما بعد در صدد بنای مذهب نو بوده است و کتاب "الام " را نوشته و تجید نوشتار کتاب الرساله را انجام داده است.بعد از مذهب مالکی کناره گیری کرده است . ام پیروان امام شافعی در 17 مورد از امامان قبلی پیروی کرده اند.

قسمت پنجم:زندگی سیاسی:

در یمن به مدت 4 سال فرمانروا بود و به تهمت شیعه بودن عبدالمحض و امام شافعی با 9 تن دیگر اسیر شدند و به بغداد فرستاده شد در سن 34 سالگی 187 ه. در دستگاه پر کینه هارون الرشید ان 9 نفر کشته شدند و شافعی با تکرار چند باره ی دعای (اللهم یا لطیف اسئالک اللطف فیما صبرت بالمقادیر) و و دفاع از خود با زبان توانای خود ٰ و آزمودن چند باره ی علمی وی ٰ و با میانجی محمد پسر شیبانیکه از فقهای امام ابوحنیفه بود ه است جان سالم به در برد. گویند وی بار خری کتاب داشته است (کنایه). در دوره هارالرشید از وی خواسته امر قضاوت را انجام دهد ولی ایشان از این امر امتناع ورزیده اند.  بعد به طرف مصرف می رود و مدت 5 سال در آن جا سکنی می گزیند.

قسمت ششم ـ پله و جایگاه و مدارج علمی و قرآن خواندن:

اهل حفظ اشعار عربی بوده است و در دو مدرسه حدیث حجاز و رای عراق حضور داشته است .  

قسمت هفتم- استادان وی:

     استادان وی قریب 19 نفر بوده اند :/5 نفر در مکه / 6نفر در مدینه/4نفر در یمن/ 4 نفر در عراق/ . استادان برجسته وی از زبان فخر رازی؛ مسلم پسر خالد زنجیدر مکه / مفتی و مجتهد سفیائی پسر عینیو و چند نفر دیگر/ در مدینه مالک / در یمن عمر بن سلمه/ یحیی بن حسان طلبه لیث بن سعد مجتهد مصر/ هشام بن یوسف قاضی سنعا و مطرف بن مازن در بغداد/ محمد بن حسن شیبانی و کیع بن جراح . حماد بن اسامه اهل کوفه/و اسماعیل بن علی . عبالوهاب بن عبدالمجید هر دو تا مصری.

قسمت هشتم فقهای امام:

در مکه ابوبکر حمیدی محدثی/ موسی بن ابی جار.../ در مدینه فقها نداشته است./ در بغداد جعفر کزمان/.../ابو ثوی کلبی/ در بغداد احمد بن محمد اشعری بصری از دانایان آگاه به قران اجماع و و اختلاف/اسحق بن راهویه/در مصر ابو بطی/ربیعی /محمد بن الحکیم که بعداً مالکی می شود.

قسمت نهم- کتاب های امام شافعی :

در مکه کتاب "الرساله" نوشته و در مصر و بعضی گویند در بغداد مجدد تجدید نظر کرده است. کتاب "الحجه" یا به قول ابن ندیم المبسوط. در مصر کتاب "الام" "... صغری"... کبری" و "السنن اما در اصل کتاب های زیر دارد :

[1- -لرسالة القدیمة
۲ـ الرسالة الجدیدة
۳ـ اختلاف الحدیث
۴ـ جماع العلم
۵ـ ابطال الاستحسان
۶ـ احکام القرآن
۷ـ بیاض الغرض
۸ـ صفة الأمر والنهی
۹ـ اختلاف مالک و الشافعی
۱۰ـ اختلاف العراقیین
۱۱ـ فضائل قریش
12ـ المسند الشافعی]

قسمت دهم – راه و روش اجتهادی شافعی:

علاوه بر هوش و ذکاوت فوق العاده در عربی علاقه وافر به یادگیری علم و تدب داشتند.و با علما و مجتهدین عصر خود رفت و آمد داشته و از آنان کسب فیض برده است.در دوره ای سعی به استناد به احدیث قوی با سندیت برای امورات می ورزید.سعی بر به مسیر اصلی آوردن احادیث داشت.

طرفدارانی در مصر، فلسطین ،کردستان ، فلیپین ، هند ،چین ، استرالیا ، یمن ، عدن و حجاز دارد.  

قسمت دهم ازداوج و ثروت:

وی با دختری به نام سیده حمید دختر نافع نوه عثمان عفان از صحابه بزرگ در سال 179 در سن 30 سالگی ازدواج کرد است . از کنیز خود پسری بن نام حسن داشت که در کودکی از دنیا رفت . از حمیده ابوعثمان محمد قاضی حلب و ابوالحسن و دو دختر به نام فاطمه و زینب داشت.

قدو قیافه امام بزرگوار بلند و جثه ای درشت و سیمای سرخ رنگ داشت مردی صبور و آرام .با لحن و صدای شیوا و گیرا که در خواندن قرآن دیگران مجذوب وی می شدند و در غم اندوه نزد وی می رفتند و از لحن رسای وی دل را تسکین می دادند تا جای که تعدادی از هوش می رفتند .پول دارای وی مقداری دینارو کنیزانی  بوده اند که به بازمانگان وی رسیده است.

قسمت دوازدهم- صفات و اخلاق امام:

 در خصوص اخلاق و صفات ویکتاب های نوشته شده است .

1-   -  تاریخی شافعی

2-  -   مناقب شافعی

3-   -  شرح حالی از الاعیانی ابن خلکان...؟

4-  -   رحله الامام شافعی

- ...

آن چه اهمیت است ایشان به دور از انتقاد نبوده اند . بیشتر حدیث شناسان وی را فقیه می دانند نه محدث به همین خاطر بخاری و ابو مسلم از وی حدیثی روایت نکرده اند. به سرودن شعر هم علاقه داشته است و در اثر معرفی شده اشعاری از وی آورده شده است.

   

     


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهیک شنبه 31 اسفند 1398برچسب:, توسط taher.m
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.